ما بچه هامونم دارن مادر و پدر میشن میشن ولی هنوز نفهمیدیم انتگرال رو برای چی خوندیم! این جمله طنز آمیز حکایت وضعیت آموزش و به خصوص آموزش ریاضی در کشور ما است. خیلی کم پیش میاد که معلم یا استاد در مورد چرایی مباحث اون جلسه صحبتی بکنه. خیلی کم پیش میاد که در ابتدا، دانش آموز و دانشجو تشنه ی مطلبی بشن و بعد مطلب بهشون ارایه بشه. انسان هم که تا تشنه نشه، چیزی رو دنبال نمی کنه. و مطلب جالب تر در مورد علم اینه که حتی اگر دقیقا همون کارای وقت تشنگی رو انجام بده باز هم خبری فهم عمیق نیست. انگار مغز فقط در حالت تشنگیه که آموزش میبینه. در چنین حالتی تنها تشنگی نمره است که باقی میمونه. پس کاملا طبیعیه که تشنگان نمره در صدر نخبگان جامعه قرار بگیرند. عده ی قلیلی هم که تونستند به صورت خودجوش، در خودشون تشنگی ایجاد کنن این قدر جلو میفتن که مدیران سیراب! از آموزش و پژوهش حالشونو به هم میزنن. بگذریم...
در این وضعیت به هم ریخته، قصه آموزش ریاضی هم مستثنی نشده و ما همیشه پیش از اون (و حتی پس از اون)که فرمول ها رو ذهنمون انبار کنیم از فهمیدن چرایی آموزش اون بحث محروم بودیم. هیچ وقت تلخی این جمله از استاد معادلات دیفرانسیلم یادم نمیره که گفت "شما که مهندس هستید و نیازی به اثبات فرمول ها نیست!". این شاید جزو ده لحظه ی تلخ عمرم تا به امروز باشه. به هرحال کتابی که می خوام معرفی کنم برای اونایی هست که میخوان توی ریاضی سیر و سلوک کنن و به ریاضی به عنوان یک رویکرد نگاه کنن نه به عنوان یه ابزار. توضیح بیشتری نمیدم و دعوت می کنم کتاب رو یه نفس بخونید. کتاب کم حجم در قالب سه داستان که همه یک مطلب رو بیان می کنن. امیدوارم از خوندن کتاب لذت ببرید. خواهش می کنم اگر کتابی مثل این سراغ دارید به من معرفی کنید.
سپاس